نتایج جستجوی عبارت «سعید شاهدی مدرسه راهنمایی ولی‌عصر(عج) فسا گردان فجر شلمچه کربلای 5 ۱۳۶۳/۹/۱۲ ۱۳۶۴/۱۱/ ۱۳۶۵/۱۰/۳۰» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
زندگینامه آزاده عباس گرگین
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب آزادگان »
عباس گرگین فرزند اسداله، در سال 1324 در شهر نی‌ریز، در خانواده‌ای مذهبی، متدین، ساده و زحمتکش در محله سادات دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات خود را تا سطح سوم متوسطه که در آن زمان مشهور به سیکل اول بود، را در نی‌ریز با موفقیت گذراند. سپس به ارتش پیوست و در تیپ زرهی دزفول مشغول خدمت گردید. همراه با خدمت نظامی، تحصیلات خود را تا سطح دیپلم ادامه و توانست مدرک پایان دوره متوسطه را کسب...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید سید امیر موسوی خالص
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سيد امير موسوي خالص »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوافی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون. 1 مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه آنها زنده اند و نزد خدا روزی می خورند . (قرآن کریم) اکنون که قلم بر دست گرفتم و خواستم وصیتنامه بنویسم، هر چه فکر کردم دیدم که یک چیز لازم و ضروری می‌باشد و می‌بینم چیزی ندارم بنویسم و غرق در گناه هستم؛ وای چه بنویسم؟ شهیدان تمام چیزها را که لازم...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ظهور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
حمید... دوباره می‌آید با صورتش هنوز مدال عقیق زخم با زبانش خطبه جهاد آخرین محفوظاتش از تپه‌های آنسوی نی‌ریز خواهد آمد از تپه‌های ماسه که آنجا ناگاه درخت حادثه گل کرد و شقایقهای سرخ بر صورت و سینه حمید گل داد بهت نگاه دیر باور حمید هنوز هم در تپه‌های آنسوی نی‌ریز احساس درد را به تأخیر می‌سپارد خون را هنوز حمید از تنگچین پیراهن باور نمی‌کند پس دوستم "علی" چرا در رکاب ناله نکرد؟ آیا عقاب پیر حادثه تا زنده‌تر زمهر رفیقم بود که پیشتر زناله او بر سینه در دلم بنشست ؟ آیا "عباس"، "...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید حسن معصومیان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید حسن معصومیان »
آنگاه که نسیم بهاری لاله‌های زیبای دشتها را به رقص مستانه وامی‌داشت و بلبلان به ترانه‌سرایی در بوستان‌ها می‌پرداختند، حسن پا به عرصه هستی نهاد. آری! پانزدهمین روز از فروردین 1346 بود که در میان خانواده‌ای متدین و مذهبی با اولین گریه‌های خود همنوای بلبلان عاشق شد. دوران کودکی را در سایه‌سار پرمهر پدر و مادر سپری نمود و برای فراگرفتن علوم زندگی، دوره ابتدایی را در دبستان حاج قطبی آغاز و به پایان برد. سپس وارد مدرسه...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید سید کمال الدین مظلومی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد سيد کمال الدين مظلومي »
بسم الله الرحمن الرحیم با درود به پیامبر(ص) و جانشینان بر حق او. سلام به امام امت و یارانش. درود به شهیدان راه حق، از صدر اسلام تا کربلای حسین(ع) و کربلای ایران. سلام به پدر، مادرم، خواهران، برادرانم و خانواده‌ام. درود به ملت غیور و شهید پرور ایران. همه باید فدای اسلام شویم. (امام خمینی) ما در برابر امریکا ایستاده ایم و در این راه ازجان خود سرمایه گذاشته ایم. (امام خمینی) با اینکه خود را در برابر خانواده شهیدان شرمنده...
من کار توی مشتم است
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا می‌شد و سر من را اصلاح می کرد‌، خوب بود‌. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح می‌کنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر می‌کرد باعث شد تا قیافه آن...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید بهرام قشقائی نژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد بهرام قشقائي نژاد »
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون حال که چنین پیش آمده است که آمریکای جنایتکار به وسیله مزدور و ژاندارمش «صدام» در منطقه، به خاک اسلامی ما تجاوز کرده است، این وظیفه ماست که از کشور و انقلابمان محافظت و دفاع کنیم. پس بنابر وظیفه‌ای که دارم، روانه میدان نبرد می‌شوم و به سوی کربلای ایران می‌روم. بلکه بتوانم انجام وظیفه کرده باشم، اگر نتوانستم و دشمن مرا از پای درآورد، با دادن جان ناقابل خود،...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید مجید محمدزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
         آمد به برم شمع شهادت در دست                                      در کلبه خاموش من آهسته نشست  او سوخت، فرو رفت و بماند                                        سردار منم که پیکرم اینجا هست بسوی خدا در حرکتیم، آی همه برادرانم، آی مادرم که چشمان خاکستریت در هنگام خداحافظی پر از اشک بود، آی خواهرم، بسوی عروج انسان، بسوی نور و بسوی کربلای حسینی در حرکتیم، آی برادران پاسدارم چه بگویم؟ ما می‌رویم تا زمین را از لوث  مزدوران وکفار پاک کنیم. فردا جسدم...
کلیات عملیات والفجر 8
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
یکی از عملیاتهای بزرگی که در طول 8 سال دفاع مقدس‌ انجام شد‌، عملیات والفجر 8 بود. این عملیات از نظر استرانژی‌، تاکتیک و منطقه عملیاتی و نوع اجراء می‌توان گفت منحصر بفرد بود. این عملیات در منطقه " فاو " درساعت 10/22 دقیقه روز 20/11/1364 با عبور از رودخانه اروند و با رمز‌: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌، لاحول و لاقوت الابالله العلی العظیم‌، و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه‌، یا فاطمه الزهراء یا فاطمه الزهراء یا فاطمه الزهراء‌.» شروع شد‌. فاو...
پشه های خط خرمشهر
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
آقای محمدزاده در مورد ناراحتی بچه‌ها از پشه‌های خط خرمشهر می‌گوید‌: " هوا گرم و منطقه کاملا" باتلاقی و مرطوب بود.‌ گردان کمیل در نخلستانهای حاشیه شرقی اروند مستقر بود‌‌. پشه در این منطقه خیلی زیاد بود و برای جلوگیری از گزیدگی پشه‌ها یک پماد در اختیار بچه‌ها قرار می گرفت، که مشهور به " پماد سنگر " بود. اما پشه‌ها در برابر این پماد هم مقاوم شده بودند و از بوی این پماد بدشان نمی‌آمد. پشه‌ها طوری اذیت می‌کردند...